قایم شدیم
دیروز داشتم برای شام غذا درست می کردم و کولوچه ها هم توی پذیرایی مشغول بازی بودن. یه لحظه دیدم صداشون نمیاد، فکر کردم ارمیا رفته توی اتاقشون و ایلمان هم چهار دست و پا دویده دنبالش. خلاصه بلند صدا زدم : ارمیا ، ایلمان، خوشگل های مامان کجایین؟ دیدم هیچ صدایی از این دو ووروجک نیومد که نیومد، دوباره صدا زدم و دیگه طاقت نیاوردن و ارمیا آروم گفت مامان من و ایلمانی قاین سدیم، پدامون تن ( قایم شدیم پیدامون کن). حالا خودتن ببینین کجا بودن. دیشب خانوادگی رفتیم میوه بخریم و یه هوایی هم بخوریم. بابایی رفته بود توی میوه فروشی و ما توی ماشین بودیم. ایلمان به زور رفت پشت فرمون و شروع کرد بوق زدن. شیطونی شده ماشالله. ...
نویسنده :
مامان ارميا و ایلمان
13:13